طاهاطاها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

برایم بمان، تا همیشه!...

لپ گلیه من چطوره؟

سلام خوشمله، چطورایی؟ الهی مامان قربون اون 2تا لپ گلیت بشه! مابقی سه شنبه 13دی: دیگه نتونستم تحمل کنم. قرار شد ساعت 6 که بابایی اومد، بریم برای سونوگرافی. نمیدونم از کجاش بگم؛ از فاصه ی طولانی بین ساعت 5  تا 6 بگم که به اندازه ی 10 ساعت گذشت؟ یا از طعم گس قلبم که دیگه اومده بود تو دهنم و هی تاپ تاپ میکرد... ؟  وااای مامانی مردم و زنده شدم تا بابایی اومد و راهی شدیم.. منم یه بطری آب معدنی کوچیک ورداشتم که وقتی رسیدیم آماده باشم.. کل مسیر که همش شاید 10 دقیقه شد هی قلپ قلپ آب میخوردم (البته اگه تالاپ تولوپه قلبم میزاشت!) مامانی و بابایی در مطب سونوگرافی: وااای چرا خبری نیست؟؟ پس این همه آب کجا رفتن؟ نکنه تو خوردیشون عروسکم؟؟!! هه...
16 دی 1390

سلااام مهربونم،

واااای که این مامانی چه تنبل خانمی شده!! فقط از روزهایی میگم که یا اتفاق خاصی افتاده یا من یادمه. پنچشنبه 1 دی: غروب با بابایی رفتیم آبادان (البته بعد از اینکه بابایی قول یه کباب جانانه رو بهم داد) تو مسیر راننده گفت که فردا 5 صبح مسجد جامع آش نذری میده!! آخ مامانی دلم آتیش گرفت! انگار اون سیب رو قبل حرکت من نخورده بودم!! ضعف کردم شدید. قول اینم از بابایی گرفتم. وقتی ساختمون قرمز و پیتزایی رو میدیدم گشنگی بهم دهن کجی میکرد. بین راه به خاطر مسافرهای دیگه بابایی مجبور شد بره جلو بشینه (البته با دلخوری) منم با اس ام اس بازی گفتم که چی داره به سرم میاد و اون هم گفت بعد خرید پایست. اما من که بوی کباب کذایی تو مخم سوت میکشید خودم رو لوس کردم...
13 دی 1390

فتبارک الله احسن الخالقین

سلام عزیزم، اولین روز اولین زمستونت مبارک. هر چند اینجا زمستون آنچنانیی نیومده! جمعه گذشته نصفش به خواب گذشت. و نصفه ی بعدش هم به بحث راجع به کلاس ورزش عروسکمون! الهی فدات بشم که هنوز نیومده من میگم باید بری تکواندو بابایی هم میگه کشتی اگه دخمل شدی جودو... عروسک کوچولو از حالا گفته باشم تو کشتی گوشت میشکنه و گردنت کلفت میشه! من هم دوست ندارم.. تازشم مگه تکواندو چشه که بری جودو؟؟  بعد هم کلی حرکت اومدم و فن اجرا کردم رو بابایی که قانع بشه.. فایده که نداشت هیچ یه درد عجیبی پیچید به زیر شکمم که نگو! بعد هم عذاب وجدان گرفتم که چیزیت نشده باشه. بین خودمون بمونه آخرشم به این نتیجه رسیدم که بابایی بنده خدا کله سحر میره شب میاد. کجاست که ببین...
1 دی 1390
1